سازمان همکاري شانگهاي و روند چند جانبه گرايي در نظام بين الملل (7)


 

نويسندگان: عنايت الله يزداني*
مجتبي تويسرکاني**




 
حتي سازمان پيمان جمعي نيز که قزاقستان، قرقيزستان و تاجيکستان از اعضاي اصلي آن هستند و هسته تلاش هايي است که براي ايجاد يک ساختار امنيت دفاعي براي کشورهاي مستقل مشترک المنافع صورت پذيرفته، شايستگي دريافت عنوان پيمان نظامي نخواهد بود که قابليت طرح در مقابل زياده خواهيهاي ايالات متحده در منطقه را دارا باشد؛ چرا که نخبگان حاکم در اين سه کشور آسياي مرکزي وقتي مي خواهند به ائتلاف تحت رهبري آمريکا، حق ايجاد پايگاه نظامي بدهند و يا به حضور سربازان غربي در خاک خود خوش آمد بگويند هيچ ضرورتي براي طرح موضوع در ارگان هاي رهبري سازمان نمي بينند. بنابراين تا زماني که هنگ هاي ارتش هر کشور آسياي مرکزي در قلمرو خود مستقر است و هيچ مبناي مورد توافقي در خصوص به کارگيري مشترک آنها وجود ندارد، هيچ مسئله جمعي نيز در مورد اين نيروها، وجود نخواهد داشت(مقدم (a) 1384: 12). افزون براين، کشورهاي آسيايي مهياي پيوستن به جنگي که آنها را گرد هم آورد نيستند، مگر آن که بقاي آنان به طور مستقيم و آشکار مورد تهديد قرار گيرد و اين در حالي است که قدرت هاي بزرگ آسيا که از کشورهاي قرن نوزدهم اروپا بسيار بزرگتر و پر جمعيت تر هستند اگرچه در بسياري از زمينه هاي اقتصادي با يکديگر مشارکت دارند اما به يکديگر به چشم رقباي راهبردي مي نگرند. احتمال وقوع جنگ ميان اين قدرت ها قريب الوقوع نيست ولي در عين حال ناممکن هم نمي نمايد. هزينه هاي نظامي کشورهاي آسيايي درحال افزايش بوده که به نظر مي رسد هدف اوليه آنها حفاظت از خود در قبال ديگر کشورهاي آسيايي است. از اين ور نظم بين المللي در آسيا به نظم حاکم در اروپاي قرن بيستم شباهت بيشتري دارد تا آن نظمي که بر کشورهاي واقع در حوزه اقيانوس اطلس شمالي در قرن بيست و يکم حاکم است (کيسينجر،1383 : 25و 172 -171)؛ نظمي که باعث مي شود هيچ پيمان نظامي منسجمي در منطقه جهت مقابله با سلطه طلبي ايالات متحده شکل نگيرد و برعکس، تمامي امکانات و قابليت هاي موجود دولت هاي منطقه صرف خنثي سازي چالش هاي کشورهاي حاضر در خود منطقه گردد.
اجلاس رهبران کشورهاي آسيايي، بويژه ميان چين و روسيه که طي آن مشارکت راهبردي خود را عليه سلطه جويي آمريکا به تمام جهان اعلام داشته است، گاهي اوقات واقعيت وجود اختلافات ميان دو کشور را پنهان مي کند. با وجود اين، ديدار سران کشورهاي آسيايي که نمونه آنرا طي اجلاس سران سازمان همکاري شانگهاي مشاهده مي کنيم، نمي توان عامل به بوته فراموشي سپردن واقعيت هاي ديرينه جغرافيايي و راهبردي دانست. مرز ميان چين و روسيه که جمعيت پراکنده و اندک در سمت روسي آن سکني گزيده اند، ذاتاً قابليت نفوذپذيري را داراست و همواره اين وضعيت در طول تاريخ ثبت شده ي اين منطقه به همين صورت بوده و همان گونه که کيسينجر نيز بيان مي دارد هيچ يک از دو کشور چين و روسيه امنيت مناطق مرزي را بر تداوم حسن نيت از سوي طرف ديگر، صرف نظر از اينکه سياست خصمانه کنوني آن کشور در برابر به اصطلاح سلطه جويي ايالات متحده چه باشد واگذار نمي کند. بنابراين سياست زورمندانه و سرسختانه آمريکا عليه چين و روسيه تنها مي تواند به آنان انگيزه لازم را براي مشارکتي ژرف تر ارائه کند(کيسينجر،1383: 184-183)، وگرنه تشکيل اتحاديه اي پايدار بر مبناي سياست هاي استراتژيکي و نظامي ميان اين دو کشور و گسترش آن به ديگر کشورهاي منطقه، به انگيزه ها و عواملي فراتر از صرف مخالفت با ايالات متحده و رهبري هژمونيک آن نياز خواهد داشت.
براين اساس، آينده سازمان همکاري شانگهاي در نظام بين الملل مبتني بر قرار گرفتن به مثابه قطبي از قدرت است که توانايي رقابت و همپايگي سياسي، اقتصادي و نظامي لازم با ايالات متحده دارا باشد. بنابر دلايلي که ذکر آن رفت: يک چنين امري در آينده اي نزديک، دور از امکان به نظر مي رسد. عدم برنامه ريزي جهت ايجاد ساختارهاي نظامي ميان دولت هاي عضو و تشکيل اتحادي راهبردي در محور فعاليت هاي نظامي؛ ضعف سياسي، اقتصادي و نظامي اعضاء، اختلافات موجود ميان اعضاي اين سازمان و مهمتر از همه وضعيت وابستگي اين اعضا در مقابل غرب، از جمله اين دلايل است .
متغير غرب به رهبري آمريکا در واقع نقش رهبران برتر سازمان را جهت نيل به جهاني چند مرکزي به چالش کشيده است. هر دو کشور چين و روسيه از وضعيت وابستگي در مقابل غرب رنج مي برند و به دليل تبعيت از غرب در غالب معادلات بين المللي ، اهرم مناسبي عليه تحريکات غربي به شمار نمي آيند و سازمان همکاري شانگهاي نيز که متشکل از اين دو عضو برتر به انضمام چهارکشور منطقه اي ديگر به همراه چهار عضو ناظر است ، به تبع چنين وضعيتي قادر به تغيير دنياي تک ابرقدرتي و تبديل آن به جهان چند قطبي نخواهد بود.

نتيجه گيري
 

از آن جا که در ميان انواع نظام هاي بين اللملي، نظام تک قطبي به هر حال يکي از ناپايدارترين نمونه ها به شمار مي رود، بنابراين دور نماي شکل گيري بلوک يا بلوک هايي از قدرت در برابر قدرت هژمون ايالات متحده و ممانعت از تک قطبي ماندن (يا شدن) نظام بين الملل دور از دسترس نبوده و دور از انتظار نخواهد بود که در آينده اي نه چندان دور با بازيگران و قدرت هاي جديدي در عرصه جهاني مواجه گرديم که جايگزين قدرت کنوني ايالات متحده شوند و يا حداقل اينکه با به چالش کشيدن رهبري بلامنازع اين کشورها ، تصوير جهان چند قطبي را به نمايش بگذارند.
سازمان همکاري شانگهاي نيز که نهايتاً در پي احياي ابرقدرتي شرق و تحقق هژموني مرکب جهاني و تشکيل بلوکي از قدرت است از جمله بازيگراني است که قابليت مطرح شدن به مثابه يک قطب قدرت در نظام بين الملل را داراست. اما با توجه به انگيزه ها و قابليت ها و نيز موانع و ضعف هاي شانگهاي در اين مسير و همچنين با در نظر گرفتن واقعيت وضعيت وابستگي و تبعيت اعضاي اين سازمان از غرب؛ در اکثر معادلات بين المللي، اين سازمان نمي تواند اهرم مناسبي عليه تحرکات غربي به حساب آيد. بنابراين سازمان همکاري شانگهاي در آينده نزديک ظرفيت ايجاد قطبي از قدرت را خواهد داشت که توان همپايگي اقتصادي- استراتژيکي لازم با قدرت هژمون ايالات متحده را دارا باشد.از اين رو اگر مفهوم چند جانبه گرايي را به معناي جهان چند قطبي در نظر بگيريم، اين سازمان طي آينده اي قابل پيش بيني موفقيتي را در روند چند جانبه گرايي در نظام بين الملل نصيب خود نخواهد کرد. مگر آنکه اصطلاح چند جانبه گرايي را جدا از معناي چند قطبي بدانيم که در اين صورت بايد گفت چند جانبه گرايي نيز به طور يک جانبه در دست ايالات متحده خواهد بود.
مهمترين نتيجه اي که طي اين پژوهش مي توان بدان دست يافت اين است که سازمان همکاري شانگهاي مانند هر بازيگر ديگري در نظام بين الملل، به منظور قرار گرفتن در جايگاه يک قدرت هم سطح با قدرت هژمون ايالات متحده، ناگزير از استقلال در مقابل خواسته هاي اين کشور و قطع وابستگيهاي خويش از امکانات و قابليت هاي آمريکا در تمامي زمينه هاست که البته منافاتي با اصول وابستگي متقابل فزاينده و قواعد عصر جهاني شدن نخواهد داشت؛ بلکه بيشتر به معناي خاتمه دادن به وضعيت وابستگي يک جانبه خواهد بود. بنابراين سازمان همکاري شانگهاي هرچند از لحاظ سياسي- نظامي مي تواند نقش زئوپلتيکي مهمي در تحولات جهاني ايفا کند اما حقيقت اين است که اين سازمان بدون دستيابي به تکنولوژي پيشرفته روز و همچنين بدون ايجاد ساختارهاي هماهنگ نظامي-استراتژيک ميان اعضاي آن، نمي تواند به مثابه نطفه يک بلوک بندي بين المللي، بلوک شرق جديد را در مقابل غرب بنا کند.
منابع و مآخذ:
آقايي، سيد داود(1375)،نقش و جايگاه شوراي امنيت سازمان ملل متحد در نظم نوين جهاني ، تهران: پيک فرهنگ
ازغندي، عليرضا(1370)،نظام بين الملل، بازدارندگي و همپايگي استراتژيکي، تهران، قومس.
اميدوارنيا،محمد جواد(1382)،استراتژي امنيتي -دفاعي چين در شرايط نوين جهاني،نامه دفاع(1)،شماره اول،تهران :مرکز تحقيقات استراتژيک دفاعي
اميني،آرمين (1385)،سياست خارجي روسيه؛واهمگرايي در راستاي ثبات هژمونيک ، از:
Http://iras.ir/rendermodule.aspx?Selectedsingleviewitemid=3624 & moduleid=795 & renderype=print.
اون ،جان دام(1382)،سياست فرامليتي و برتري آمريکا يا ملاطفت و نرمش آمريکا در نگاه بيننده، از: تنها ابرقدرت(هژموني آمريکا در قرن 21)،ترجمه عظيم فضلي پور،تهران ابرار معاصر، صص: 374- 347.
ايکنبري ،جي جان(1382)،تنها ابرقدرت (هژموني آمريکا در قرن 21)،ترجمه عظيم فضلي پور،تهران.
ابرار معاصر.
بولادر، مارتين (2005)، چيني که نظم را برهم مي زند؛ نسخه اينترنتي ماهنامه سياسي، اجتماعي و فرهنگي لوموند ديپلماتيک،
اوت 2005. http://ir.mondediplo com[IMG/pdf] chine marmar..
pdfپوتين ،ولاديمير(1385)؛عرصه جديد فعاليت شانگهاي، ضميمه روزنامه همشهري سال چهاردهم، شماره 4010،25 خرداد 1385.
تبريزي،حسين مهدي(1382)،"استراتژي امنيت ملي چين و تأثير آن بر مسايل امنيتي منطقه آسياي شرقي"، از کتاب آسيا،ويژه مسايل امنيتي شرق آسيا، نظارت و تدوين از حسين نوروزي، تهران: ابرار معاصر،صص 243-219.
جوف،جوزف (1382)چالش با تاريخ و نظريه ها، ايالات متحده آمريکا بعنوان «آخرين ابرقدرت باقي مانده»، از: تنها ابرقدرت(هژموني آمريکا در قرن 21)،ترجمه عظيم فضلي پور،تهران: ابرار معاصر.
خبرگزاري آفتاب(1 بهمن 1384):
‎http://www.aftub.ir/artcles/politics/diplpmacy/ctc 1137862177 p1.php
خبرگزاري ايسنا(18 خرداد 1384):
http://www.isna.ir/main/newsview.aspx?id=news-538129.
خبرگزاري اسينا(19خرداد 1385):
http://www.isna.ir/main/newsview.aspx?id=news-731274.
خبرگزاري مهر(8آذر 1384)
http://www.mehrnews.com/fa/News Detail.aspx?NewsD=259787
دوئرتي و فالتزگراف، جيمز و رابرت(1372)،نظريه هاي متعارض در روابط بين الملل ،ترجمه عليرضا طيب و وحيد بزرگي، تهران: قومس.
رامونت ،ايگناکيو(2004)،"فوق قدرت"،ترجمه ميترا شعباني، نسخه اينترنتي ماهنامه سياسي ،اجتماعي و فرهنگي لوموند ديپلماتيک ،اوت 2004.
http://ir.mondediplo.com/IMG/pdf/361.pdf.
رستاخيز(2006)،آيا سازمان همکاري شانگهاي پيمان سياسي فعلي و نظامي بعدي کشورهاي شرقي نيست ؟"،نسخه اينترنتي ماهنامه مشعل،
http://www.mashal.org/home/main/bainenmelal.php?id=00113
رضايي،سيدکاظم(1385)،اختلاف فزاينده آمريکا و روسيه در سال 2006،همشهري ديپلماتيک ،دور جديد، شماره سوم،ارديبهشت 1385،ص 6.
زارعي ،کمال (1385)،سازمان شانگهاي و آمال دست نيافتني،روزنامه شرق،شماره 793،دوشنبه 5 تير 1385،ص9.
زرگر،افشين (1384)،تنگناهاي اتحاد استراتژيک بين ايران و روسيه از:
http://www.did.ir/catalog/index.fa.asp?cn=pp00020065402551310 (به نقل از :فصلنامه راهبرد، تابستان 1384)
سيف زاده ،سيدحسين (1379)،نظريه پردازي در روابط بين الملل(مباني و قالب هاي فکري)،تهران سمت.
شريعتي نيا، محسن(1385)،"سازمان همکاري شانگهاي و نگاه چيني"، از:
http://www.iras.ir/rendermodule.aspx?selectedsingleviewitemid=3048&moduleid= 795 & rendertype=print
صباغيان، علي(1384)،قدرتمند ضعيف، از:
http://www.did.ir/document/index.fa.asp?cn=pp00020041901192711
صدوقي،علي(1383)،"هند ،تحول در رويکرهاي استراتژيک ".نامه دفاع(3)،شماره دوم،1383،تهران ،مرکز تحقيقات استراتژيک دفاعي.
طالبي فر و قاضي زاده ،عباس و شهرام (1382)،سازمان همکاي شانگهاي و عضويت جمهوري اسلامي ايران، فصلنامه سياست خارجي،سال هفدهم ،شماره 1،بهار 1382،صص:238-195.
قاسمي؛پرويز(1385)،آمادگي ايران براي پيوستن به سازمان همکاري شانگهاي"، از
http://www.p-ghasemi.persianblog.com
قوام،سيد عبدالعلي(1384)،روابط بين الملل(نظريه ها و رويکردها)،تهران: سمت.
کاراگانف، سرگئي (1382)،ابرقدرتي که ديگر نمي خواهد ابرقدرت باشد،روزنامه همشهري،يکشنبه 11 اسفند 1382،ص:6.
کاکس،رابرت دبايو(1380)،رئاليسم تو(چشم اندازي بر چند جانبه گرايي)،ترجمه مهدي رحماني، تهران : پژوهشکده مطالعات راهبردي.
کرمي،جهانگير(1380)،سياست امنيتي روسيه در برابر غرب،نامه دفاع(2)،شماره اول 1383،تهران مرکز تحقيقات استراتژيک دفاعي.
کريمي، ايوب(1385)،روسيه وتلاش براي ابرقدرت شدن، از:
http://www.iras.ir/rendermodule.aspx?selectedsingleviewitemid = 2668&modulerd-495 &rendertype=print
کويچان، چارلزآ(1382)، هژموني تو خالي يا نظام چند قطبي با ثبات، از تنها ابرقدرت(هژموني آمريکا در قرن 21)،ترجمه عظيم فضلي پور، تهران: ابرار معاصر،صص155-115.
کيسينجر، هنري(1383)،ديپلماسي امريکا در قرن 21،ترجمه ابوالقاسم راه چمني،تهران: ابزار معاصر.
محمدي، منوچهر(1384)، ايران قدرتمندتراز گذشته مي شود،ويژه نامه همشهري ديپلماتيک،1 بهمن 1384.
مشيرزاده حميرا(1384)، تحول در نظريه هاي روابط بين الملل،تهران: سمت.
مقدم(a)،فرشته (1384)"استراتژي سياسي- اقتصادي اوراسيا و نقش سازمان همکاري شانگهاي، بخش اول، روزنامه اطلاعات،9 بهمن 1384،ص :12.
مقدم(b)،فرشته (1384)،استراتژي سياسي -اقتصادي اوراسيا و نقش سازمان همکاري شانگهاي، بخش سوم و پاياني ،روزنامه اطلاعات، 11 بهمن 1384،ص 12.
والتز، کنث ان(1382)،واقع گرايي ساختاري پس از جنگ سرد، از تنها ابرقدرت (هژموني آمريکا در قرن 21)،ترجمه عظيم فضلي پور، تهران :ابرار معاصر،صص:113-57.
ولايتي،علي اکبر(1385)،جايگاه متفاوت شرق و غرب در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، همشهري ديپلماتيک، دور جديد-شماره سوم ، خرداد 1385،ص 15.
يزداني، عنايت الله ،(1384)، حضور نظامي آمريکا و روسيه در آسياي مرکزي، مورد قرقيزستان، اطلاعات سياسي اقتصادي، سال بيستم، شماره 217-216 مهر و آبان، صص 99-94.
http://buzbaran.ir/fa/content/content.aspx?content-id=2588.
http://first.sipri.org
http://sportsforum.ws/sd/factbook/geos/xx.html.
فصلنامه مطالعات آسياي مرکزي و قفقاز، سال پانزدهم، دوره چهارم، شماره 57، بهار 1386